مقدمه
انسان موجودی اجتماعی است و لاجرم برای تامین نیازهای معیشتی خود در ارتباط با انسانهای دیگر است. برای ارتباط با دیگران هر فرد می تواند مبنا ومعیار ی را در نظر بگیرد.دیدگاههای مختلفی در این زمینه وجود دارد. بر مبنای دیدگاه اومانیسمی غرب ،هرچیزی که منافع انسان را به خطر بیندازد و مطابق امیال انسان و هوای نفس او نباشد مطرود است و انسان برای رسیدن به خواسته هایش مجاز است حتی دیگران را از سر راه خود به هر طریقی ،گفتار یا رفتار،کنار بزند. چیزی شبیه دنیای وحوش که برای تامین غرایز خود حتی همدیگر را می درند.در واقع بر اساس این دیدگاه هدف وسیله را توجیه میکند و چون هدف رسیدن به اوج لذت است،پس مجاز به هر کنشی در ارتباط با دیگران است.
اما مبنای دین اسلام در روابط اجتماعی ، انسانیت افراد است و از آنجا که انسان دارای دو ساحت روح و جسم است و رفتار و گفتار او بر ساحت روحانیش تاثیرات عمیقی دارد، انسان اجازه ندارد در هر رتبه و جایگاه اجتماعی حریم انسانی افراد تعرض نماید خواه این تعرض گفتاری باشد خواه رفتاری.چراکه هدف فقط تمتع جسمانی نیست بلکه روح انسان نیز نیاز به تغذیه دارد و بسیاری از رفتارها و گفتارهای انسان ، روح او را می میراند.
امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام در نامه 31 نهج البلاغه که وصیت ایشان به فرزند برومندش حضرت امام حسن علیه السلام می باشد،معیارهای روابط اجتماعی دین مبین اسلام را به خوبی بیان فرموده اند که بخشی ازآن در ذیل آمده است:
معیارهای روابط اجتماعی در نامه 31 نهج البلاغه
یا بُنَيَّ!اى پسرم!
♦ اجْعَلْ نَفْسَكَ مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ غَيْرِكَ؛ فَأَحْبِبْ لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِك وَ اكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا؛ نفس خود را ميزان ميان خود و ديگران قرار ده، پس آنچه را كه براى خود دوست دارى براى ديگران نيز دوست بدار، و آنچه را كه براى خود نمى پسندى، براى ديگران مپسند،
♦وَ لَا تَظْلِمْ كَمَا لَا تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ، وَ أَحْسِنْ كَمَا تُحِبُّ أَنْ يُحْسَنَ إِلَيْكَ؛ ستم روا مدار، آنگونه كه دوست ندارى به تو ستم شود، نيكوكار باش، آنگونه كه دوست دارى به تو نيكى كنند،
♦وَ اسْتَقْبِحْ مِنْ نَفْسِكَ مَا تَسْتَقْبِحُهُ مِنْ غَيْرِكَ؛ و آنچه را كه براى ديگران زشت مى دارى براى خود نيز زشت بشمار،
♦وَ ارْضَ مِنَ النَّاسِ بِمَا تَرْضَاهُ لَهُمْ مِنْ نَفْسِكَ، و چيزى را براى مردم رضايت بده كه براى خود مى پسندى،
♦وَ لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ وَ إِنْ قَلَّ مَا تَعْلَمُ وَ لَا تَقُلْ مَا لَا تُحِبُّ أَنْ يُقَالَ لَكَ؛ آنچه نمى دانى نگو، گر چه آنچه را مى دانى اندك است، آنچه را دوست ندارى به تو نسبت دهند، در باره ديگران مگو،
♦وَاعْلَمْ أَنَّ الْإِعْجَابَ ضِدُّ الصَّوَابِ وَ آفَةُ الْأَلْبَابِ؛ بدان كه خود بزرگ بينى و غرور، مخالف راستى، و آفت عقل است،
مبانی قرآنی عبارات
فَأَحْبِبْ لِغَيْرِكَ مَا تحِبّ لِنَفْسِكَ
سوره نور : 22 وَ لا يَأْتَلِ أولوا الْفَضْلِ مِنْكمْ وَ السَّعَةِ أَنْ يؤْتوا أولِي الْقرْبى وَ الْمَساكينَ وَ الْمهاجِرينَ في سَبيلِ اللَّهِ وَ لْيَعْفوا وَ لْيَصْفَحوا أَ لا تحِبّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّه لَكمْ وَ اللَّه غَفورٌ رَحيمٌ
سوره آل عمران : 92 لَنْ تَنالوا الْبِرَّ حَتَّى تنْفِقوا مِمَّا تحِبّونَ وَ ما تنْفِقوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَليمٌ
وَ اكْرَهْ لَه مَا تَكْرَه لَهَا
سوره نحل : 62 وَ يَجْعَلونَ لِلَّهِ ما يَكْرَهونَ وَ تَصِف أَلْسِنَتهم الْكَذِبَ أَنَّ لَهم الْحسْنى لا جَرَمَ أَنَّ لَهم النَّارَ وَ أَنَّهمْ مفْرَطونَ
سوره حجرات : 12 يا أَيّهَا الَّذينَ آمَنوا اجْتَنِبوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسوا وَ لا يَغْتَبْ بَعْضكمْ بَعْضاً أَ يحِبّ أَحَدكمْ أَنْ يَأْكلَ لَحْمَ أَخيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتموه وَ اتَّقوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحيمٌ
وَ أَحْسِنْ كَمَا تحِبّ أَنْ يحْسَنَ إِلَيْكَ
سوره قصص : 77 وَ ابْتَغِ فيما آتاكَ اللَّه الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصيبَكَ مِنَ الدّنْيا وَ أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّه إِلَيْكَ وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا يحِبّ الْمفْسِدينَ
وَ لَا تَقلْ مَا لَا تَعْلَم وَ إِنْ قَلَّ مَا تَعْلَم
سوره إسراء : 36 وَ لا تَقْف ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفؤادَ كلّ أولئِكَ كانَ عَنْه مَسْؤلاً
چند روایت:
در حديثى وارد شده است که پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) سوار بر مرکب بود و به سوى يکى از غزوات مى رفت، مرد عربى آمد و رکاب مرکب پيامبر(صلى الله عليه وآله) را گرفت و عرض کرد: «يا رَسُولَ اللهِ عَلَّمْنى عَمَلاً أدْخُلُ بِهِ الْجَنَّةَ; عملى به من بياموز که با آن وارد بهشت شوم». پبامبر فرمود: «مَا أَحْبَبْتَ أَنْ يَأْتِيَهُ النَّاسُ إِلَيْکَ فَأْتِهِ إِلَيْهِمْ وَمَا کَرِهْتَ أَنْ يَأْتِيَهُ النَّاسُ إِلَيْکَ فَلاَ تَأْتِهِ إِلَيْهِمْ. خَلِّ سَبِيلَ الرَّاحِلَةِ; آنچه را دوست دارى مردم درباره تو انجام دهند درباره آنان انجام ده و آنچه را دوست ندارى نسبت به تو انجام دهند نسبت به آنان انجام نده (مطلب همين است که گفتم)؛ مرکب را رها کن».(کافى، ج 2، ص 146، باب الانصاف و العدل، ح 10)
در حديث ديگرى در حالات پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) آمده است که جوانى از قريش نزد آن حضرت آمد و عرض کرد اجازه مى دهى من مرتکب زنا شوم؟ اصحاب بر او فرياد زدند: چه حرف زشتى مى زنى. پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: آرام باشيد و به جوان اشاره کرد که نزديک بيايد بعد به او فرمود: آيا دوست دارى کسى با مادر تو زنا کند و يا با دختر و خواهر تو و يا… .
جوان عرض کرد: هرگز راضى نيستم و هيچ کس به اين امر راضى نيست. فرمود: آن چه را گفتى نيز همين گونه است و همه بندگان خدا نسبت به حفظ ناموس خود سخت پايبندند. آن گاه دست مبارک را بر سينه او گذارد و فرمود: «اللَّهُمَّ اغْفِر ذَنْبَه وَطَهِّرَ قَلْبَهُ حَصِّنْ فَرْجَهُ; خداوندا گناهش را ببخش و قلبش را پاک کن و دامانش را از آلودگى ها نگاه دار» بعد از اين ماجرا هيچ کس آن جوان را نزد زن بيگانه اى نديد.(مجمع الزوائد هيثمى، ج 1، ص 129)
*منبع: نهج البلاغه ترجمه محمد دشتی- شرح و تفسیر آیت الله مکارم شیرازی(پیام امام)
آخرین نظرات